جدول جو
جدول جو

معنی تباه خو - جستجوی لغت در جدول جو

تباه خو
(تَ)
بدخو. مخمّج. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ بَهْ)
تبه خوی. تباه خو. رجوع به تباه خو شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تیره روز. بدبخت. کسی که روزگارش تباه باشد. رجوع به تباه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ خِ رَ)
مخبول. دلشده. دیوانه. مخبّل. هک ّ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بوی تباه. بوی بد. گنده بوی. بوی پوسیدۀ چیزی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند که در 54 هزارگزی شمال باختری خوسف واقع شده، جلگه و گرمسیر است و 24 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 84 هزارگزی باختر درح واقع شده، کوهستانی و گرمسیر است و13 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تباه روز
تصویر تباه روز
کسی که روزگارش تباه باشد تیره روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباه خرد
تصویر تباه خرد
دیوانه، مخبل
فرهنگ لغت هوشیار